فرار میگ 25 عراقی / خاطرهای از سرهنگ خلبان بازنشسته رضا طالبی
در طول جنگ تحمیلی، با استفاده از سوختگیری هوایی در طول شبانهروز، این امكان فراهم شد كه هواپیماهای شكاری ما، به ویژه هواپیماهای اف- 14، بتوانند برای مدتهای طولانی در آسمان پرواز كنند و به حفاظت از آسمان كشور در مقابل حملههای دشمن بپردازند. خلبانان هواپیماهای اف- 14 توانستند با سوختگیری هوایی در طول روز و شب، نزدیك به دوازده ساعت متوالی پرواز كنند و با گشت هوایی، مراقب آسمان كشورمان باشند. در واقع، امكان گرفتن سوخت در هوا موجب میشد كه با بهرهگیری از تعداد كم هواپیما، مأموریتهای بیشتری انجام شود.
با وجود این، مأموریت سوختگیری هوایی، مانند هر مأموریت دیگری، خطرهای فراوانی را به همراه دارد؛ به طوری كه كوچكترین غفلت و اندكی بیتوجهی، باعث حادثه و به خطر افتادن مأموریتهای اصلی میشود. اجرای عملیات سوختگیری هوایی، بهخصوص در شرایطی كه دید كم باشد، بسیار مشكل است. مثلاً سوختگیری در شب و در تاریكی مطلق، در حالی كه چراغهای راهنمای هواپیمای تانكر نیز خاموش باشد بسیار مشكل است. پرواز در چنین شرایطی، همراه با وضعیت جوی نامناسب و ابرهای خطرناك، به مراتب پیچیدهتر شده، جرئت و جسارت توأم با خون سردی و مهارت بسیاری را میطلبد.
یكی از خطرناكترین مراحل سوختگیری، نزدیك شدن هواپیمای سوختگیر به سامانه سوخترسان هواپیمای تانكر است كه باید با واپایش (كنترل)كامل و در نظر گرفتن تمامی عوامل، انجام شود. به عبارت دیگر، رعایت سرعت تقرب هر دو هواپیما و موقعیت آنها نسبت به یكدیگر، دارای اهمیت حیاتی است. موقعیت سبد سوخت رسان نیز، در حین نزدیك شدن برای سوختگیری باید به طور دقیق مورد توجه قرار گیرد، زیرا چنانچه هنگام تقرب، سبد مزبور در مقابل قسمت ورودی هوای موتور هواپیما قرار گیرد، موجب از كار افتادن موتور میشود و همین امر باعث عدم تعادل در پرواز هواپیما خواهد شد. به همین خاطر، خلبان باید در حین سوختگیری، مرتب به كلیه ابزار دقیق موتورهای هواپیما توجه داشته باشد تا از بروز چنین شرایطی، به موقع جلوگیری كند.
آموزش سوختگیری هوایی، با توجه به نیاز شدید انجام آن در طول جنگ تحمیلی، از اهمیت فوقالعادهای برخوردار بود. در این مدت، تمرینهای متوالی و اجرای سوختگیری در پروازهای گشت هوایی، موجب مهارت فوقالعاده خلبانان شد. بهطور مثال مهارت و تجربه خلبانان هواپیمای اف-14 تا به آن حد افزایش یافت كه توانستند در هر شرایطی از روز و یا شب و در هوای نامساعد و ابرهای خطرناك، اقدام به سوختگیری هوایی كنند و بر همه مشكلات موجود در این زمینه فائق آیند.
در تب و تاب دوران جنگ تحمیلی، زمانی كه هواپیماهای شكاری «میگ 25» عراقی مأموریت بمباران شبانه تهران را داشتند، به هواپیماهای اف-14 مأموریت مقابله و جلوگیری از دسترسی آنها به اهداف مورد نظرشان داده شده بود. به همین منظور، گشت هوایی در تمام طول شبانهروز بر فراز تهران انجام میگرفت.
***
غروب یك روز پنجشنبه، در اوج جنگ شهرها، مأموریت گشت زنی هوایی در منطقه تهران به من ابلاغ شد. پس از انجام برنامه توجیهی، در زمان موعود به پرواز درآمدم و در دل شب، راهی منطقه گشتزنی هوایی در اطراف شهر تهران شدم. برای تأمین سوخت مورد نیاز نیز یك هواپیمای سوخترسان پیشبینی شده بود كه علاوه بر هواپیمای من، به سایر هواپیماهای شكاری كه در مناطق دیگری از آسمان كشور در پرواز بودند، سوخت میرساند. با كاهش تدریجی مقدار سوخت هواپیما، تصمیم گرفتم به سمت هواپیمای سوخترسان پرواز كنم و پس از سوختگیری، دوباره برای مقابله با تهدید هواپیماهای دشمن، به منطقه برگردم. با هواپیمای تانكر تماس گرفتم و از او اجازه نزدیك شدن برای سوختگیری خواستم. هواپیمای تانكر در ارتفاع 24 هزار پایی در پرواز بود و من با كاهش ارتفاع، از 30 هزار پایی به 24 هزارپایی، برای سوختگیری آماده میشدم. با كاهش سرعت و ارتفاع و هماهنگی با هواپیمای سوخترسان، به آن نزدیك شدم و پس از اتصال سامانه سوخترسان به هواپیما، مخزنهای خالی هواپیما به تدریج از سوخت انباشته شد.
در لحظات پایانی سوختگیری بودم كه ایستگاه رادار منطقه، خبر پرواز یك فروند هواپیمای میگ 25 را به سمت شهر تهران گزارش كرد و از من خواست تا سریع آماده درگیری بشوم. من بیدرنگ از هواپیمای سوخترسان جدا شدم و از آن فاصله گرفتم. سپس قدرت موتورهای هواپیما را به حداكثر رساندم و از پس سوز موتورها نیز برای افزایش سرعت بهره گرفتم. برای آنكه هر چه سریعتر به سرعت بالاتر برسم، كمی كاهش ارتفاع دادم و آماده شدم كه از سرعت صوت عبور كنم. در این لحظه بر فراز یكی از شهرهای شمال كشورمان قرار داشتم. سرعت من به سرعت صوت كاملاً نزدیك شده بود و عبور از دیوار صوتی، مسلماً صدای انفجارگونه شدیدی در شهر ایجاد میكرد و باعث دلهره و وحشت مردم میشد. در آن لحظه هر چند نگران ساختن هموطنان عزیزمان، به هیچ وجه مقبول و پسندیده نبود، اما نجات جان عده دیگری كه در آن لحظه در معرض خطر اصابت بمبهای هواپیمای متجاوز دشمن بعثی قرار داشتند، از اولویت بالاتری برخوردار بود. بر خود نهیب زدم و با یاد خدای بزرگ و با عزمی راسخ، هواپیمای اف-14 را به چابكی از سرعت صوت عبور دادم. با افزایش سریع سرعت و ارتفاع، در موقعیت مناسب برای درگیری با دشمن قرار گرفتم.
هواپیما همچون شهاب، دل شب تیره را میشكافت و با چالاكی به پیش میرفت. ارتفاع هواپیما به بیش از 40 هزار پا رسیده بود و همچون اسبی سركش و با سرعتی سرسام آور، به سمت تهران در حركت بود. از فراز كوه های البرز عبور كردم.
هواپیمای دشمن را در رادار هواپیمایم دیدم كه در فاصله ای دور، با سرعت، در حال حركت به سمت من بود و هر دو با سرعتی معادل چند برابر سرعت صوت، به یكدیگر نزدیك میشدیم. من در بهترین موقعیت و در انتظار زمان مناسب برای شلیك موشك بودم. همه چیز را دوباره بررسی كردم و برای حمله به هدف آماده شدم. در این حال، ناگهان گردش سریع هواپیمای دشمن را برای فرار از رادار هواپیمای خود مشاهده كردم. هواپیمای دشمن با استفاده از دستگاههای هشدار الكترونیكی، متوجه وضعیت نامناسب خود و آمادگی من برای درگیری شده بود كه به ناچار، با انصراف از ادامه مسیر پروازی، از نیمه راه مجبور به فرار و ترك منطقه به سمت عراق شد. مسیر طولانی گردش دشمن را با رادار هواپیما دنبال و مدتی نیز با سرعت زیاد تعقیبش كردم. با فاصلهای كه با هم داشتیم، دسترسی به هدف مقدور نبود. پرواز با این سرعت، مرا تا نیمه راه غرب كشور پیش برده بود كه تصمیم به برگشت به منطقه تهران و ادامه پرواز گشت هوایی گرفتم.
در راه برگشت از اینكه توانسته بودم از حمله ناجوانمردانه دشمن به مردم عزیزمان جلوگیری كنم، خوشحال بودم. در زیر پایم، دریایی از خانههای مردم قرار داشت و در آن نیمه شب، پیر و جوان و كوچك و بزرگ، در خواب شیرینی فرو رفته بودند. من نیز با غرور و سربلندی، بر فراز شهر بال گسترده بودم و شادمانه از اینكه مانع حمله دشمن شده بودم، به خودم میبالیدم؛ چرا كه هواپیمای دشمن حتی نتوانسته بود به چند صد كیلومتری شهر برسد.
منبع: سایت ارتش جمهوری اسلامی ایران
بسم رب الشهداء و الصدیقین